خلاصه بارداری

از شهریور ماه سال 1392 زمزمه های بوجود اومدن شما دو تا دسته گل توی صحبتهای من و پدرتون شروع شده بود  عاقبت تو روز پنج شنبه 11 مهر با گرفتن جواب آزمایش خون مشخص شد من باردار هستم از این به بعد مراقبتهای دوران بارداری شروع شد که یه نمونه از برگه های سونوگرافیتونو براتون میذارم توی این برگه ها می تونید مراحل رشدتونو تو دوران جنینی ببینید فقط معنی یکسری علائم اختصاریش از این قراره:

BPD= فاصله بین دو استخوان گیجگاهی سر جنین

FL= طول ران جنین

HC= محیط دور سر جنین

CRL= قد نشسته جنین

NF= ضخامت منطقه شفاف پشت گردن

NB=  شکل گرفتن استخوان بینی

خیلی خوب توی شکمم داشتید رشد میکردید آخرین سونوگرافی رو هفته سی و یکم دادم که دکتر گفت دیگه نیازی به سونو نداری فقط استراحت کن تا دوقلوهات هفته 35 رو رد کنن که نیازی به دستگاه نباشه منم روز شماری میکردم تا بتونم شمارو تا هفته 37 نگه دارم تا رشدتون کامل کامل باشه... 

تو هفته سی و یک وزنتون از 2 کیلو بیشتر بود خیلی خوشحال بودم که کوچلوهام دارن خوب وزن مییرنو سلامت هستن...

از شروع ماه پنجم مرخصی گرفته بودم و سرکار نمی رفتم و تقریبا استراحت میکردم فقط خونه مامان جون می رفتم ،چندین بار هم برای خرید سیسمونی بیرون رفتم و عید هم رفتیم ارومیه دیدن مادر جون و آقاجونتون.

در کل بارداری خوشگلی داشتم با اینکه 22 کیلو وزن اضافه کرده بودم هیچ جای بدنم به جزء شکمم چاق نشده بود، هیچگونه ویاری هم نداشتم فقط یه بار سرماخوردم و یه بار هم مصموم شدم  دیگه مریضی نگرفتم.

همش به شما گل پسرا فکر میکردم که چه جوری هستید؟ چجوری باید بیشتر ازتون مراقبت کنم که سالم و سلامت به دنیا بیان؟ چه چیزایی براتون بخرم؟ چه اسمایی روتون بذاریم؟ خلاصه تمام فکر و ذکرم شما گل پسرا بودید.